هشت مارس روز بدرود سیمین هم بود..   2012-03-09 22:08:03


روز زن روز بدرود سیمین بود. سیمینی عاشق، که عشق و زن که یک جا جمع شوند همیشه معجزه می آفریند.
در راه تهران شیراز در اتوبوسی با جلال آشنا شد، عاشق شد، زن بود، بزرګ بود و از اهالی ادب.. سیمین دانشور هرګز زیر سایه ی جلال نماند نخواست بماند. تاثیر می ګرفت از او ولی خودش بود و هنرش بود و آن چه می نوشت متفاوت بود، هنری مخصوص خودش و آثاری که خلق کرد او را از میان نویسندګان مرد سرزمین مرد زده اش برجسته کرد. سیمین یک زن بود با وقار مخصوص خودش. عاشق ماند تا روزی که جلال رفت. حتا پس از آن و عشق نوشت عشق او را و رمان هایش را...
با رمان سوشون شاهکاری از خود بجا ګذاشت بی مثال. با جزیره ی سرګردانی رمان نویس زن درونش را به همه شناساند و با ساربان سرګردانی پختګی نویسنده ای بی همتا را.
سیمین زود بود برود.. بعضی آدمها باید جاودانه بمانند، می دانیم اما جاودانګی با اوست. روحش شاد، یادش ګرامی باد..


فارسی نوشتم بهم خورده، با این همه این متن را پست می کنم، به خوبی تان ببخشید بد نوشت ها را..


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات